سخنى با نو سلطنت طلب ها

سخنى با نو سلطنت طلب ها

بارها اينجا و آنجا سلطنت طلب ها از روى نا آگاهى كامنت هايى ميگذارند كه حتا مغاير سخنرانى اعلا حضرتشان در آبان ماه ۱۳۵۷ است كه گفت” من صداى انقلاب شما را شنيدم “و توبه كرد. یعنی پذیرفت که قانون اساسی را که بدان قسم خورده بود زیر پا گذاشت، او پذیرفت که سالهاست فساد همه جانبه دامنگیر خود او و حکومتش است، او پذیرفت که آزادی بیان نیست وجوانان را بخاطر گفتن عقیده شان اعدام کرده است، ولی با همه این ها او گناه را بگردن همه آنهايى كه يار غارش بودند و هر كار كثيفى را بخاطر او و بدستور او انجام داده بودند انداخت و سپس آنها را براى فريب مردم به زندان افكند و فرار كرد . البته سگش را با خودش برد. ولى اينكه برخى آرزوى زمان شاه را دارند هم از همان برداشت غلطى است كه چهل سالست بوسيله استمرار طلبان يا اصلاح طلبان گريبان گير مردم ايران شده است : انتخاب بين بد و بد تَر ،انتخاب ميان شيخ و شاه، انگار گزينه اى به نام گزينه خوب وجود ندارد.انگار ما آينده اى نداريم و همواره بايد به گذشته نگاه كنيم و راه رهايى از بدبختى ها را از گذشته بگزينيم . شاهنشاهى را برداشتيم ولى به ١٤٠٠ سال پيش برگشتيم ، اكنون برخى از ايرانى ها بر اين باورند رژيم جمهورى اسلامى را بردا رند و رژيم كهنه ديكتاتورى شاهى را كه موجب اين تراژدى بوده است را جانشين كنند. برخی در حالیکه شعار مرگ بر دیکتاتور را فریاد میکشند همزمان شعار رضا شاه روحت شاد یعنی یک دیکتاتور بیرحم دیگر را سر می‌دهند. البته بماند که این شعار «رضا شاه روحت شاد» ساخته سپاه پاسداران است و برای نخستین بار در قم توسط گروهی که بوسیله سپاه محافظت میشدند سر داده شد.
‎ براستى چرا ايرانى ها در انديشه رژيم جمهورى سكولار قانون مدار بهمراه عدالت اجتماعی نيستند ؟و هميشه دنبال يك ديكتاتور مى گردند ؟ چرا جوانان ما آینده شان را در گذشته می بینند؟
‎ در اين جا براى روشن شدن چرايى پديدار شدن حكومت ويرانگر واپس گرا ى اسلامى من فهرست وار نكاتى را براى جوانانى كه زمان شاه را نديده اند بازگو ميكنم :
‎١- بله اگر رژيم شاه را با رژيم جمهورى اسلامى مقايسه كنيد، رژيم شاه كه هيچ حتا عقب مانده ترين حكومت ها هم رو سفيد می شوند. ولى اگر بجاى منطق قياسى از منطق علت و معلولى كمك بگيريم آنگاه در مى يابيم كه راستى چه شد سر از چاه فاضلاب چمكران در آورديم . 
‎هم ميهن عزيز اكر همه چيز خوب بود مردم ديوانه نبودند كه در سرتاسر ايران به خيابان ها بريزند وجانشان را به خطر بيندازند و خواهان سرنگونى رژيم شاه گردند . 
‎٢-ميگويند كارتل هاى نفتى از شاه بخاطر يكبار اعتراض به كمپاني هاى نفتى موجب سرنگونى او را فراهم كرده اند. اين دروغى بيش نيست. 
‎نخست ، غرب هرگز خواهان براندارى رژيمى كه تا بن استخوان بدان وابسته است نميباشد 
‎دوم، شاه با پول نفت چه ميكرد؟ بخش بزرگ درامد نفت صرف خريد اسلحه ها ى پيچيده غرب ميشد، يعنى پولها از كيسه كمپانى هاى نفتى به جيب كمپانى هاى اسلحه سازى ميرفت، از اين جهت بدان petro-dollar (دولار نفتى) ميگفتند. بخش بزرگ پول نفت هرگز به ايران بر نميگشت .
‎سوم، رجز خوانى هاى شاه بر عليه نفتى ها دستوري بود كه به او داده بودند وگرنه او شهامت آن را نداشت تا در برابر آنها بایستد. اين رجز خوانى بر طبق رهنمود ها يى بود كه يكى از كارشناسان وزارت أمور خارجه كندى بنام اقاى بولينگ بدست وزارت خارجه امريكا به او داده بود . انقلاب سفيد شاه بر مبناى همين پيشنهاد ١٤ ماده اى وزارت خارجه آمريكا بود . آقاى بولينگ آشكارا ميگويد كه اين پيشنهاد ها جنبه مردم فريبى دارد ولى شاه ميتواند با مهارت انها را به اجرا در آورد بدون اينكه نماى مردم فريبى آنها آشكار گردد. من چند تا از آنها را مى آورم
‎الف -اصلاحات ارضى ، که شکست خورد و موجب بیکاری روستاییان و مهاجرت بزرگ آنان به شهرها شد و در حاشیه شهرها تلمبار شدند. ایران که در گذشته از نظر غلات خود کفا بود در سال ۱۳۴۷ برای نخستین بار در تاریخ ، دولت به خاطر افت کشاورزی گندم وارد کرد. 
‎ب- دستگيرى تنى چند از دولتيان بجرم فساد، اگرچه هیچ مدرکی بر علیه آنان نباشد . اين كار را أمينى به دستور شاه انجام داد ، و نيز شاه در سال ٥٧ همين كار را تكراركرد
‎پ- به شاه دستور دادند كه” ژست ضد كارتل هاى نفتى بگيرد و ظاهرا قرار دادى را با كارتل هاى نفت امضاء كند كه به ظاهر آنها را به زانو آورده باشد” تا شاید شاه، آبروی از دست رفته پس از ۲۸ مرداد را بدست بیاورد.
‎ج- تربيت نيرو هاى ويژه براى سركوب مبارزات داخلى بویژه شورشهای دهقانی .( نمونه های انقلاب چین و کوبا )
اعليحضرت شاه همه چهارده پيشنهاد را كم و بيش انجام داد.نگاه كنيد به:
J . W. Bowling US Department of State . “ the current situation in Iran pp 8-9”
‎٣- وجود ناموزونى اقتصادى كه منجر به اختلاف ژرف طبقاطى شد، يعنى عده اى فربه شدند ولى بسيارى در فقر ونادارى بسر مى بردند .سازمان ملل ایران را یکی از کشورهایی اعلام کرد که بزرگ‌ترین شکاف طبقاتی را در میان مردم خودش دارد( ایران بین دو انقلاب ، آبراهیمیان). در سال ۱۳۵۳ تورم شدیدی بخاطر افزایش قیمت نفت دامن ایران را فرا گرفت و ایران وارد بحران اقتصادی شد . شاه برای برون رفت از این بحران، دو راه در پیش داشت: 
الف- دمکراتیزه کردن اقتصادی و سیاسی یعنی رعایت قانون اساسی ،دادن اختیارات به نمایندگان مردم وآزادی های سیاسی و مطبوعاتی مطابق قانون اساسی مشروطیت،بهمراه کارهای عمرانی و کمک های اقتصادی به مردم فرو دست و رعایت عدالت اجتماعی همانند خانه سازی برای ایرانیان کم درآمد . 
ب- راه دوم ،تشدید دیکتاتوری و سرکوب اقتصادی و سیاسی و ژرف ساختن اختلاف طبقاتی وتشدید بی عدالتی اجتماعی .
متاسفانه شاه راه دوم را در پیش گرفت. احزاب دست نشانده خود را منحل کرد و مانند کشورهای کمونیستی و اسلامی سیستم تک حزبی را پیاده کرد و همه را مجبور کرد عضو آن شوند . تشدید شکنجه مخالفین و بستن راه خروج زندان از نتایج آن سیاست بود.از آن ببعد هیچ زندانی سیاسی حتا پس از پایان محکومیت از زندان نمیتوانست آزاد شود، همچنین دستگیری های وسیع و پاکسازی دادگاه ها ی نظامی برای محکوم کردن مخالفین از قاضیانی که کاملا از دستورات ساواک پیروی نمیکردند مثل سرتیپ بهرون ، همه بخشی از همان سیاست بود. در زندان اوین، بندی که معروف به بند ملی کشی بود زندانیانی که محکومیتشان پس از سالها اسیری، ساک بدست چشم به راه آزادی بودند بر رویهم تلمبار شده بودند که سرانجام با انقلاب آزاد شدند.
بر طبق اسناد دادگاه نظامی تهران، شمار شهروندان ایرانی که دستگیر و به دادگاه های نظامی بی توجه به محکومیت احضار شدگان به دادگاه از کودتای ۱۳۳۲ تا ۱۳۵۷ یعنی دوران دیکتاتوری محمدرضاشاه بیش از پنجاه هزار بوده است.
‎٤ – شاه بخش بزرگی از ؜ بودجه را صرف خريد اسلحه هاى فوق مدرن و دستگاه شكنجه ساواك ميكرد . البته کمپانی های اسلحه سازی به خاطر خرید های بزرگش ملیون ها دلار به او پاداش میدادند که این حتا در یک مورد در سنای امریکا به این رشوه دادن ها اعتراض شد. دلال این معاملات ژنرال فاسد ارتشبد طوفانیان معروف به اقای پنج در صد بود ،( ۵٪ مزد دلالی او بود) . روستا ها نه آب نه برق، نه گاز و نه جاده داشتند.
‎ در سال ۱۳۵۷ مخارج خريد هاى نظامى به ٢٠ -۱۸ ميليارد دولاررسيد.
‎با اين پول او ميتوانست تمام ايران را جاده بكشد و براى مردم خانه و مترو بسازد كه كار هم براى مردم توليد ميشد .
‎٥- بله ازبركت بالا رفتن قيمت نفت ، ايران پيشرفت اقتصادى هم كرد و بخشى ازجامعه شهری بسمت تجدد پيش رفت ولى او فقر را هم بهمراه استبداد مدرنيزه كرد. براى اولين بار در تاريخ ايران, شهرك هاى حلبى اباد و زاعه نشين ها بوجود آمدند ، يعنى كارتون خوابى رواج پيدا كرد. همين حاشيه نشين های رانده شده از روستا ها پس از اصلاحات ارضی شاه بودند كه لشكر خمينى را در سال ٥٧ تشكيل دادندو بعد ها از كميته ها و سپاه پاسداران و سپاه بسيج سر درآوردند. 
‎٦- شاه نميدانست يا نمى توانست بفهمد زيرا كه ديپلم دبيرستانش را نتوانست بگيرد( نگاه كنيد به كتاب نگاهى به شاه: عباس ميلانى) ولى او همه كاره بود و در همه كارها دخالت ميكرد يعنى وزير همه بخشهاى حكومتى بود و به هیچ کار شناسی گوش نمیداد( نگاه کنید به مصاحبه عالیخانی در یوتیوپ و مصاحبه عبدالمجید مجیدی وزیر سازمان برنامه در ده ساله پایان دوره شاه با حبیب لاجوردی در تاریخ شفاهی هاروارد، در این مصاحبه اقای مجیدی حضورا به هویدا و شاه هشدار می‌دهد که اگر این پول سر شار نفت از روی عدالت مصرف نشود در آینده به انفجار اجتماعی منجر می‌شود )همين باعث شد كه درامد نفت را بجاى اينكه صرف كارهاى عمراني بكند صرف خريد اسلحه كه هيچ لزومى نداشت و يا صرف ساختن قصر هاى داخل و خارج ايران و يا جشنها ى مسخره تاجگذارى و ٢٥٠٠ساله ميكرد در حاليكه همزمان در بلوچستان و بخشهايى از آستان فارس قحطى بود . اين ولخرجى هاى بى برنامه باعث تورم وحشتناك و بدنبالش ركوداقتصادى گرديد .
‎٧- شاه ميخواست كشور را بروش ٢٥٠٠ سال پيش اداره كند او نميخواست يا نميتوانست بفهمد پيشرفت اقتصادى بدون پيشرفت سياسى به بن بست ميرسد، در تاريخ معاصر ديده نشده يك رژيم ديكتاتورى قرون وسطايى كه مردم را رعيت خودش ميداند نه شهروند،پايدار بماند . او ميخواست با مديريت سلطانى بهمراه شكنجه گران ساواك و اسلام عزيز ، ايران را به دروازه تمدن برساند . همين ديكتاتورى قرون وسطايى یا «ارتجاع مدرن»، باعث شد قشر متوسط كه از اين فشار و اختناق سالها تلمبار شده سياسى به تنگ آمده بود وقتى كمى فشار سياسى برداشته شد ،سر به شورش بزند و به مبارزه ضد ديكتاتورى به پيوندد . هنگامى كه ركود بدنبال تورم در اثر ناداني مديريت او پديدار شد مبارزه طبقاطى هم اضافه شد . خمينى هم اين را درك كرد و شعار چپ ها (كار ،نان، مسكّن، آزادى)را دزديد و گفت ما حكومت مستضعفين را مستقر مى كنيم، و به همه آب ، برق،نآن و مسكن ميدهيم و بدین گونه در نبود یک نیروی مترقی که همه بوسیله شاه نابود شده بودند،خمینی جلو دار جنبش ميليونى مردم به تنگ آمده از حكومت مستبد آريا مهرى شد . يعنى كارگران و زاغه نشين ها يا همه تهيدستان هم به جنبش ضد ديكتاتورى پيوستند.
‎ هم ميهن سلطنت طلب، نمونه كره جنوبي را نگاه كن ، تا وقتى حكومت سرهنگ ها با ديكتاتورى اداره كشور را بدست داشتند، جامعه ايستاده بود، هيچ رشد ى نداشت . هنگامى كه سرهنگ ها كنار رفتند و دموكراسى يعنى شركت مردم دراداره أمور زندگيشان مستقر شد ،آنوقت جامعه پيشرفت كرد.در حاليكه در كره شمالى بخاطر ديكتاتورى گفته مى شود هم اكنون قحطى وجود دارد . چین با باز کردن فضای سیاسی آهسته آهسته بسوی دموکراسی گام بر میدارد و همین باعث صنعتی شدن و شکوفایی اقتصادی شد. 
‎دموكراسى ، يعنى مسؤلين بايد پاسخگو باشند ورأى مردم ارزش داشته باشد، ملت ميتواند با رايش حكومت ومجلًس را عِوَض كند ولى در حكومت هاى ديكتاتورى مردم داراي اين حق نيستند و تنها با شورش مىتوانند حكومت را عِوَض كنند كه چه بسا ميتواند با تلفات بزرگ انسانى و مالى همراه باشد و يا مانندانقلاب ايران به كجراهه برود.هرگز جامعه ای با مدیریت کهنه سلطانی به مدرنیته نمیرسد بلکه از درون میپوسد و به فساد کشیده می‌شود ،زیرا دیکتاتوری خود زاینده فساد و خرافات است . 
۸- می گویند پهلوی ها جاده و دانشگاه ساختند و لباس های ایرانی ها را مدرن کردند و روسری را بزور از سر پیرزن ۶۰ ساله برداشتند( نمونه رضا شاه). اگر ساختن جاده و دانشگاه نمونه پیشرفت است، جمهوری اسلامی بیش از دو رژیم پهلوی جاده و دانشگاه ساخت. جمهوری اسلامی حتا آب و برق و گاز به دور ترین روستاهای ایران رسانیدو برای اولین بار مترو در تهران و شهرستانها درست کرد.اگر اینها نمونه پیشرفت است جمهوری اسلامی از دو رژیم پهلوی پیشرفته ترست، 
۹- دیکتاتوری به هر شکلش در عصر مدرنیته به شکست کشیده می‌شود . دیکتاتوری سرمایه داری آلمان هیتلری و ایتالیای موسولینی که پایه گذار صنعت این دو کشور بودند ، نه بلکه هردو کشور را نابود کردند بلکه جهان را به آتش کشیدند و ملیون ها نفر جانشان را از دست دادند. مردم آلمان و ایتالیا با بیراری از دیکتاتوری هیتلر و موسولینی با برقراری دمکراسی، راه پیشرفت و ترقی اجتماعی را در پیش گرفتند.همچنین اردوگاه سوسیالیسم که حکومت دیکتاتوری زحمتکشان را بر پا کرده بود به خاطر گسترش فساد و توقف پیشرفت جامعه که زایده دیکتاتوری است، سر انجام از درون پوسید و متلاشی شد.
۱۰- خرافات يعنى مذهب هميشه در سيستم هاى خفقان ديكتاتورى كه پيشرفت فكرى را ( بخوان روشنفكران) دشمن خود ميدانند رشد ميكند ، دموكراسى پاد زهر رشدخرافات يعنى مذهب است.در دمکراسی مردم در احزاب و گروها گرد می آیند و با یکدیگر گفتگو می‌کنند. در رژیم‌های دیکتاتوری درب هر گفتگویی بسته است و بدنبال آن مردم از رشد سیاسی باز میمانند .برای نمونه: پس از برافتادن حکومت دیکتاتوری زحمتکشان شوروی پس از ۷۰ سال اموزشهای ضد خرافات، درست در فردای آزادی ،مردم به تنها کلیسای سن پترزبرگ هجوم بردند و از خدا آمرزش خواستند. مهاجران روسی به هر کشوری که رفتند کلیسای ارتودوکس خودشان را درست کردند.
شاه اسلام پناه در تمام طول حياتش بدنبال ريشه كن كردن روشنفكران و آزادى خواهان ميهن دوست ايران بود. دستگاه جهنمي ساواك از دستاوردهاى پليد دوران پهلوى است. ساواک پيام آوران روشنايى را در سياهچال هاى ظلمت به زنجير بسته بود در حاليكه اخوندهاى تاريك انديش به تبليغ خرافات آزادانه در ميان مردم مشغول بودند .او سگهاى هار را آزاد گذاشته بود و سنگ ها را بزنجير بسته بود . تعداد آخوند ها از ٨٨٠ نَفَر در سال ١٣٢٠ به ١٣٠٠٠٠ درسال ١٣٥٧ رسيد . يك سپاه عظيم كه بوسيله ٦٠٠٠٠ مسجد و دست كم٥٠٠٠٠ هيئت هاي زينبيه قاسميه،حسينيه،اصغريه،،،،،،، و صد ها مدرسه دينى مانند فيضيه قم در سرتاسر ايران سازماند هى شده بود.( نگاه کنید به کتاب « صدایی که شنیده نشد ، پژوهش رادیو تلویزیون در زمان شاه) در حاليكه در دوران پهلوى يك سازمان ، گروه، محفل سكولار اجازه فعاليت نداشت. شاه در همان آغاز سلطنتش فرصت را از دست نداد و زين العابدين رهنما نويسنده كتاب پيغمبر و حسين را به عراق فرستاد تا ايت الله قمى را به ايران برگرداند. قمى بخاطر نشان دادن ناخشنود ی خویش با تغییر کلاه و لباس ایرانیان پس از کشتار مسجد گوهر شاد بدستور رضا شاه، او به میل خود در نجف سکنا گزیده بود . او بشرطى به ایران برگشت كه شاه دروس شرعيات و تعليمات دينى و نيز درس عربى را در برنامه آموزشى دبستان و دبيرستان بگنجاند . در حاليكه كتاب خواندن پيش از سال ١٣٥٠ حد اقل ٣ ماه و پس از سال ٥٠ ١٣ محكوميت ٣ سال زندان و پس از ١٣٥٣سا لها زندانى داشت. ولى مجله ” مكتب اسلام ” به سرپرستى آخوند ناصر مكارم شيرازي (آيت الله كنونى)٦٠ هزار در ماه تيراژ داشت كه ميتوانست تا ٢٠٠ هزار هم برسد. ( نگاه كنيد به كتاب صدايى كه شنيده نشد، از گروه پژوهشى تلويزيون ايران سالهاى ١٣٥٠) پول انتشارمجله راهم اداره اوقاف ميداد. این مجله از طرف دربار به عنوان مجله سال شناخته شد و ایت الله ناصر مکار م شیرازی کنونی در سال ۱۳۳۹ از دست پادشاه اسلام پناه جایزه دریافت کرد.البته آيات عظام هم سالانه ميليون ها تومان از نخست وزيرى پول دريافت مى كردند ( اعتراف هويدا به سفیر انگليس ،the pride & the fall : anthony person). ساختن مسجد دانشگاه تهران يا لانه خرافات با مناره هاى بلندش از كارهاى ديگر شاه براى ترويج اسلام و شيعه گرى بود . فراموش نكنيم كه بزرگترين مركز ترويج اسلام ” حسينيه ارشاد”بسبك مدرن در سال هاى ١٣٤٠ زير چشم ايشان با کمک ساواک گشايش يافت.( گفتگو با سید حسین نصر در youtube ). ایت الله مطهرى ، دکتر سید حسین نصر از روشنفکران درباری،جزء هیبت مدیره حسینیه ارشاد وسپس على شريعتي سالها آزادانه بلند گوى خرافات اسلام شده بودندو جوانان بيشمارى را به گمراهه مذهب كشاندند . در آن سالها همه جا انجمن ها و گرد همايى هاى مذهبى براي اشاعه اسلام عزيز داغ بود ولى در همان زمان هيچ سنديكاي مستقلى از جمله نويسندگان اجازه فعاليت نداشت . فقط يك حزب بود ،آنهم حزب الله يا حزب شاهنشاهى رستاخيز كه گردانندگانش همه ساواكى بودند . اين حزب منفور كه ادامه بازوى ساواك بود ،در تارو پود زندگى مردم دخالت ميكرد . 
‎موساد و سازمان سیا در سال ١٣٥٧گزارش دادند” تنها سازمانى كه وجود دارد سازمان آخوندها برهبرى خمينى است، سازمان هاي چپ و مليون هيچ تفشى در تظاهرات ميليونى ندارند”.( ایران بین دو انقلاب : آبراهیمیان)گزارش درست ميگفت ، آنها يا در زندان به زنجير بودند، يا كشته شده بودند و يا فرارى.ولی سلطنت طلبها برای فرار از این ننگ که یک آخوند بیسواد از هزاران کیلومتر فاصله، اعلاحضرت بزرگ ارتشتاران شاهنشاه آریا مهر را با اردنگی از کشور بیرون انداخت ،میگویند شاه را چپ ها و روشنفکران ساقط کردند، در حالیکه سازمان های چپ و تشکلات روشنفکری که در زمان شاه از هم گسیخته و حتا نابود شده بودند پس از برداشتن حکومت استبداد و در زمان کوتاه بهار آزادی توسط تنی چند از جان بدر بردگان زندانهای شاه تجدید سازمان شدند .
۱۳- رژيم شاه با زير پا گذاشتن قانون اساسى كه شاه بايد سلطنت كند نه حكومت، دست به يك خيانت تاريخى زِد. او با همكارى و نوكرى سازمان سيا و mi6 انگليس و آيات عظام كاشانى و بهبهاني به نفع كمپانى هاى نفتى در مقابل منافع مردم ايران دست به كودتا زِد و حكومت ملي مصدق را سرنگون كرد . او بزركترين ضربه را به جنبش نو پاى مستقل سكولاريسم و سوسیال دموكراسى جوان زِد . بدین گونه نطفه انقلاب ۵۷ و برآمدن خمینی پس از شکست دموکراسی در ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲بسته شد. از آن ببعد او به شاه خاين و «ممد نفتی» معروف شد و بدين ترتيب مشروعيتش را از دست داد ، البته آيات عظام به او لقب پادشاه اسلام پناه را دادند،آيت الله بروجردى مرجع تقليد شيعه ها به شاه تبريك گفت ، و خمينى هم خوشنود شد زيرا همواره ميگفت اسلام از مليون سيلى خورده است .اشاره او به بى آبرو شدن كاشانى و نيزرشد جنبش سكولاريسم و مدرنيته برهبرى مصدق بود. دو نسل، اين خيانت و توهين شاه و سازمان جاسوسى امريكا به مردم ايران را فراموش نكردند .
۱۴-شاه اگركمى سواد و درايت ميداشت وكمى از نخوت و خود بزرگ بينى اش ميكاست و بختيار را در سال ۵۳، و یا حتا در مرداد ۱۳۵۶ بجاى آموزگار مى اورد اكنون ما اين بدبختى ها را نداشتيم . هنوز آن نامه كذايى را در اطلاعات بر عليه خمينى ننوشته بود و نامى هم از خمينى نبود ،ولى قدرت وخود بزرگ بينى او بهمراه توهمات مذهبيش ،آن ته مانده توانايى انديشيدن را از او گرفته بود و دچار پريشان روانى شده بود ( نگاه کنید به کتاب ماموریت برای وطنم، شاه خودش اعتراف می‌کند سه بار امامان شیعه را در نو جوانی به چشم دیده است که خود مصداق توهم بینایی یا visual hallucination می‌باشد. افزون بر آن ،بد بینی و ترس جنون آسای او یعنی پارانویا و خودکشی دو فرزندش او را در کاتاگوری بک بیمار جنون جوانی یا اسکیزوفرنی قرار می‌دهد . بى سبب نبود كه كندى در باره اش گفته بود: 
‎‏A corrupt petty tyrant( يك خودكامه(ستمگر) فاسد حقير). در آبان ١٣۵۶، نیروهای امنیتی و چماق‌داران حکومت به میتینگ جبهه ملی در کاروان‌سرا سنگی هجوم بردند که در این یورش، داریوش فروهر و شاپور بختیار هم مجروح شدند.
افزایش فعالیت‌های جبهه ملی باعث واکنش خشن ساواک شد تا آنجا که در فروردین ۵۷ بمبی در خانه فروهر و بمبی روبه‌روی خانه سنجابی منفجر کردند.
شاه در اوایل سال ۵۷ به امریکارفت و پس از اطمینان یافتن از پشتیبانی کارتر به ایران بازگشت و سرکوب را تشدید کرد و آن نامه توهین امیز به خمینی را نوشت .
پس از انتشار آن نامه توسط شاه،گروهی اندک از چند طلبه به گمان اینکه آزادی سیاسی داده شده درست است در قم تظاهرات کردند ، ولی شاه تظاهرات را به خون کشید و تعدادی را هم دستگیر کرد. از آن پس مراسم چهلم کشته شدگان در شهر های مختلف یکی پس از دیگری برگزار می‌شد و هر بار رژیم شاه این مراسم را به خون میکشید. تظاهرات از مسجد شروع می‌شد و به خیابان کشیده می‌شد . بدین ترتیب به خاطر کارکرد شاه، مبارزه استبدادی از دانشگاه به مسجد منتقل شد و بدنبال آن رهبری جنبش ضد استبدادی به دست آخوندها افتاد و پس از کشتار هفده شهریور سال ۵۷ برخی از رهبران دینی مانند شریعتمداری و گلپایگانی که تا آنوقت خواهان برقراری حکومت مشروطه بودند به سوی خمینی رانده شدند و بدین گونه شاه همه اقشار را در برابر خودش متحد کرد.
۱۵- به غلط گفته می‌شود که شاه رحم دل بود و دستور کشتار را نداد. این یک دروغ بزرگی است
نخست اینکه او در جریان جزییات شکنجه ساواک بود و ارتشبد نصیری رییس دستگاه شکنجه ساواک ، هفته ای دوبار جزییات کار ساواک را حضورا به شاه میداد و از او دستور میگرفت. 
در سال ۱۳۵۶ وقتی بازرسان سازمان حقوق بشر به زندانهای سیاسی آمدند اعلام کردند: ما ۱۴ سال است که تلاش میکردیم از زندان‌ها بازدید کنیم ولی هرگز اجازه داده نشد . سر انجام امسال توانستیم بدینجا بیاییم. ما در بررسی هایی که کرده ایم مطمئن شده ایم که شاه در جریان همه کارهای ساواک است و ساواک از او دستور می گیرد ، بدینجهت ما گزارش خود را به شخص شاه میدهیم . من خود شاهد این نطق بازرس بودم و نیز یکی از مصاحبه شوندگان بوسیله نمایندگان حقوق بشر بودم.
شاه بکرات دستور تیر اندازی میداد اما سربازان رفته رفته از شلیک بسوی مردم سرباز می زدند و حتا هفته ای هزار نفر از پادگانها فرار می‌کردند، ( خاطرات ارتشبد قره باغی ریاست ستاد ارتش)از اینجهت تیر اندازی بوسیله افسران از بالای سر سربازان به تظاهر کنندگان انجام می‌شد .
در سال ۵۷ شاه بهنگام ملاقات با فرمانده لشگر خراسان به ایشان گفتهرکس به خیابان آمد فوری به او شلیک کنید. فرمانده پاسخ داد: اعلا حضرت، ارتش برای دفاع از میهن آموزش دیده است نه برای خاموش کردن آشوب ها. سربازان بعلت نداشتن آموزش دچار اشتباه می‌شوند و بیگناهان کشته می‌شوند، این وظیفه شهربانی است که برای خوابانیدن شورشهای شهری آموزش دیده است . شاه با اخم دیدار را پایان داد ولی پیش از بیرون رفتن از دفتر فرماندهی،برگشت و دو باره جمله اش را تکرار کرد.( نقل از یک شاهد زنده که در آنجا حضور داشت).
‎15-در كشور هاى متمدن هنگامى يك كمپانيى ورشكست ميشود و يا از جانب دولتي كه در اثر اشتباهات سياسيت هايش زيان هايى متوجه مملكت ميشود، رئيس كمپانى يا رهبر مملكت گناه را به گردن ديگران نمي اندازد زيرا كه خود او مسئول است و از مردم پوزش ميخواهد و حتا استعفا ميدهد . اكر ما به اينجا رسيده ايم بخاطر اشتباهات بزرگ اگر نكوييم خيانت شاه و پايمال كردن قانون اساسى بوده است. زيرا او ناخداى كشتى و سکان در دست او بود. شاه پایه های حکومتش را به جای تکیه بر مردم ، بر ارتش، ساواک و قدرتهای بیگانه گذاشته بود. در سال ۵۷ پس از تظاهرات ملیونی، هر سه این نیروها نا کارآمد شدند و شاه از همانند پدرش از کشور فرار کرد.باز تکرار میکنم شاه اگر كمى درايت داشت زمانى كه نامى از خمينى نبود بجاى آموزگار اداره کشور را به میهن دوستان میداد، ميهن ما در چاه فاضلاب چمكران نيفتاده بود. بى ترديد در آينده رژيم شاه سرنگون ميشد از همين رو غرب شتابانه مداخله كرد و انقلاب را زود رس كرد تا حكومت بدست ميهن دوستان نيفتد .اكنون شاهى ها بايد از مردم ايران نه تنها بخاطر كشتن و زندانى كردن فرزندان آنها بلكه بخاطر اين كه شاه ،كشور را به آخوند ها سپرد نه به سكولار ها پوزش بخواهند نه اينكه طلبكار باشند

ايرج قهرمانلو