یادداشتی از یک دوست ناشناس

این را یک دوست ناشناس ارمنی برای من نوشته است

دوست گرامی آقای دکتر ایرج قهرمانلو،
همچنانکه پیشتر خدمتتان عرض کرده ام کتاب ” گذر از آتش” را بسیار روان خواندم. به آسانی توانستم خودم را در نقش قهرمان کتاب در آورم ، با اینکه قهرمان کتاب شخصیتی مشخص همراه با هویتی واقعی با پیش زمینۀ جغرافیایی و تا اندازه ای فرهنگ متفاوت میباشد. علت این امر را در صداقت و بی آلایشی متن نوشته می بینم.
اصولا بیوگرافی و نوشته جنابعالی از آن جهت برام جذاب بود که گوشه ای از مملکتی که متولد آن هستم و مردمانی که در آن خطه زندگی میکنند برام کشف میسازد. بدیهی است که هر انسانی با بیوگرافی مربوط به خویش حق حیات دارد جدا از اینکه چگونه آن طی شده است. اینجاست که باید بپرهیزیم از مقام قاضی بودن و سعی کنیم از دیدگاه و موقعیت قهرمان بیوگرافی به روند گسترش آن نگریست و بیشتر با خواندن آن ببینیم تا چه اندازه این همانی شخصیت خواننده با قهرمان بیوگرافی شکل می گیرد و همخوانی دارد یا خیر. خوانندۀ “گذر از آتش” در حقیقت خود را مورد قضاوت قرار میدهد ، آن هم با قرار دادن خویش در موقعیت قهرمان بیوگرافی. اما در کنار این رابطۀ متقابل ، “گذر از آتش” حاوی اطلاعات مشخص با ارزشی از فضای موجود پیش از 22 بهمن 1357 میباشد که قطعا” برای خوانندۀ بخصوص جوان آموزنده است.
متاسفم که تجارب دردناکی را از سر گذرانده اید ، اما همین بر جذابیت و آموزنده بودن بیوگرافی شما می افزاید. پایداری و مبارزه شما در مقابل شرایط و عوامل نکوهش و پستی بخش کرامت انسانی نه تنها تحسین برانگیز است بلکه درون خود بیانگر اهدافی است که برای آن به بستر مبارزه پیوستید. البته خصایص و گذشتۀ سلحشور قومی نیز تاثیر بسزایی بر شکلگیری عزت نفس و گرایشات عدالت جویانه شما قطعا” داشته است.
پر واضح است که هر شخصی به میزان توانایی ها و برداشت خویش از مبارزۀ مشخص و بقولی دیگر آگاهی خویش دست به مبارزه میزند و هیچ جایز نیست از افراد مشخص با نگرشی طلبکارانه خواست که بیش ازاین دایره و توان خویش و بیرون از آن محدوده دست به عمل بزنند ، زیرا که در چنین حالتی هماهنگی آگاهی وخود خویشتن از بین میرود و چه بسا باعث بروز لغزش ها شود . اینکه برای بسط آن دایره و توان مبارزاتی باید تلاش کرد ، امری است الزامی. برای من جالب است که در طول ارتباط با سازمان مجاهدین آنهم بصورتی که بر شما گذشته ، به این نکته رسیده اید که حرکت از موقعیت واقعی بسیار مفیدتر است. شما به عنوان پزشک امکان مبارزۀ واقعی موثرتری قطعا” داشته اید تا یک بمب ساز.
البته قبل از همه چیز باید پرسید اصولا” مبارزه چیست و برای چه منظوری است؟ اگر منظور برچیدن ازخود بیگانگی انسان و شرایط عینی مولد آن باشد ، اگر دریافته باشیم که ریشۀ دردها و تنزل مقام انسانی همین ازخود بیگانگی انسان از خویشتن خویش ، از دیگران و طبعیت میباشد، آنوقت است که همچون قطب نما ما را در مسیر پر تلاطم راهنما خواهد شد. پیوست دیالکتیک و فردیت “گذر از آتش” بسیار زیبا به این موضوع پرداخته .
با این حال باید پذیرفت که شرایط خفقان آور و رعب انگیز آن روزگار و یکه سواری رژیم شاه و بسیاری عوامل دیگر ، مردم ایران را به خوابی موقتی فرو برده بود و برای بیداری ابتدایی وزیر سوال بردن جو اقتدار رژیم ، مبارزه مسلحانه در آن شرایط به انقلابیون تحمیل شد. و در این راه پر خطر چه بسیار انسانهای شریفی که زیستن را با تمام وجود عاشقانه دوست میداشتند جان خویش را در این مسیر از دست دادند.
یکی از الزامات مبارزه مسلحانه در شرایط خفقان آور البته مخفی کاری بوده است که تبعات ناپسند خود را به همراه داشته است و چه بسا بستر مناسبی برای تبلور لغزش ها و گاهی جنایات بوده است. و این امری است بسیار طبیعی که برای گسترش دامنۀ مبارزه واقعی بروز چنین لغزشها و جنایاتی باید ریشه یابی شود و با آنها برخوردی آشتی ناپذیر داشت تا ریشه کن شوند. در کتاب “گذر از آتش” ، قهرمان پیوسته با این مسئلۀ دست و پنجه نرم می کند.
جالب است که قهرمان بیوگرافی همان در اوان زندگیش به نتایج نظری رادیکال با یادداشت های زندانش میرسد که چکیدۀ آن در “دیالکتیک فردیت” درج شده است. بنظر من این بخش از کتاب بسیار آموزنده است. قطعا” آن زمان اشخاص و گروهایی نیز بوده اند که برداشت های مشابهی داشته اند. مقوله های “مذهب”، “ایمان” ٌ، “دانش سیاسی”، “برابری” ، “قدرت”، “هدف” و “وسیله” و غیره جزئی از عوامل موثر شکلیابی نگرش انسانها می باشد که در نهایت بر چگونگی و سمت و سوی حرکت انسانها تاثیر میگذارند.
امروز مبارزه اجتماعی در ایران پس از 22 بهمن 1357 بصورت آتش زیر خاکستر در جریان است. اکنون رزمگاه به حیطۀ نگرش و برداشت واندیشۀ فردی منتقل یافته است. اکنون آحاد مردم ایران بخصوص جوانان کشور بیشتر با خویشتن خویش در جدالند و گویا به میزان گسترده ای دریافته اند که تا زمانیکه در شناختن خود و زدودن ناهمگونی خصایص و آرزوهای خود قدمی بر ندارند محال است که بتوانند منشاء تغییری به ابتکار خویش و در جهت تحقق آرزوهایشان باشند. و از این زاویه است که کتاب “گذر از آتش ” میتواند در روراست بودن آدمها نقشی داشته باشد و کمک نماید تا سوالات بیشماری در ذهنشان شکل بگیرد.
با تشکر / والود مرادی
دوست گرامی آقای دکتر ایرج قهرمانلو،
همچنانکه پیشتر خدمتتان عرض کرده ام کتاب ” گذر از آتش” را بسیار روان خواندم. به آسانی توانستم خودم را در نقش قهرمان کتاب در آورم ، با اینکه قهرمان کتاب شخصیتی مشخص همراه با هویتی واقعی با پیش زمینۀ جغرافیایی و تا اندازه ای فرهنگ متفاوت میباشد. علت این امر را در صداقت و بی آلایشی متن نوشته می بینم.
اصولا بیوگرافی و نوشته جنابعالی از آن جهت برام جذاب بود که گوشه ای از مملکتی که متولد آن هستم و مردمانی که در آن خطه زندگی میکنند برام کشف میسازد. بدیهی است که هر انسانی با بیوگرافی مربوط به خویش حق حیات دارد جدا از اینکه چگونه آن طی شده است. اینجاست که باید بپرهیزیم از مقام قاضی بودن و سعی کنیم از دیدگاه و موقعیت قهرمان بیوگرافی به روند گسترش آن نگریست و بیشتر با خواندن آن ببینیم تا چه اندازه این همانی شخصیت خواننده با قهرمان بیوگرافی شکل می گیرد و همخوانی دارد یا خیر. خوانندۀ “گذر از آتش” در حقیقت خود را مورد قضاوت قرار میدهد ، آن هم با قرار دادن خویش در موقعیت قهرمان بیوگرافی. اما در کنار این رابطۀ متقابل ، “گذر از آتش” حاوی اطلاعات مشخص با ارزشی از فضای موجود پیش از 22 بهمن 1357 میباشد که قطعا” برای خوانندۀ بخصوص جوان آموزنده است.
متاسفم که تجارب دردناکی را از سر گذرانده اید ، اما همین بر جذابیت و آموزنده بودن بیوگرافی شما می افزاید. پایداری و مبارزه شما در مقابل شرایط و عوامل نکوهش و پستی بخش کرامت انسانی نه تنها تحسین برانگیز است بلکه درون خود بیانگر اهدافی است که برای آن به بستر مبارزه پیوستید. البته خصایص و گذشتۀ سلحشور قومی نیز تاثیر بسزایی بر شکلگیری عزت نفس و گرایشات عدالت جویانه شما قطعا” داشته است.
پر واضح است که هر شخصی به میزان توانایی ها و برداشت خویش از مبارزۀ مشخص و بقولی دیگر آگاهی خویش دست به مبارزه میزند و هیچ جایز نیست از افراد مشخص با نگرشی طلبکارانه خواست که بیش ازاین دایره و توان خویش و بیرون از آن محدوده دست به عمل بزنند ، زیرا که در چنین حالتی هماهنگی آگاهی وخود خویشتن از بین میرود و چه بسا باعث بروز لغزش ها شود . اینکه برای بسط آن دایره و توان مبارزاتی باید تلاش کرد ، امری است الزامی. برای من جالب است که در طول ارتباط با سازمان مجاهدین آنهم بصورتی که بر شما گذشته ، به این نکته رسیده اید که حرکت از موقعیت واقعی بسیار مفیدتر است. شما به عنوان پزشک امکان مبارزۀ واقعی موثرتری قطعا” داشته اید تا یک بمب ساز.
البته قبل از همه چیز باید پرسید اصولا” مبارزه چیست و برای چه منظوری است؟ اگر منظور برچیدن ازخود بیگانگی انسان و شرایط عینی مولد آن باشد ، اگر دریافته باشیم که ریشۀ دردها و تنزل مقام انسانی همین ازخود بیگانگی انسان از خویشتن خویش ، از دیگران و طبعیت میباشد، آنوقت است که همچون قطب نما ما را در مسیر پر تلاطم راهنما خواهد شد. پیوست دیالکتیک و فردیت “گذر از آتش” بسیار زیبا به این موضوع پرداخته .
با این حال باید پذیرفت که شرایط خفقان آور و رعب انگیز آن روزگار و یکه سواری رژیم شاه و بسیاری عوامل دیگر ، مردم ایران را به خوابی موقتی فرو برده بود و برای بیداری ابتدایی وزیر سوال بردن جو اقتدار رژیم ، مبارزه مسلحانه در آن شرایط به انقلابیون تحمیل شد. و در این راه پر خطر چه بسیار انسانهای شریفی که زیستن را با تمام وجود عاشقانه دوست میداشتند جان خویش را در این مسیر از دست دادند.
یکی از الزامات مبارزه مسلحانه در شرایط خفقان آور البته مخفی کاری بوده است که تبعات ناپسند خود را به همراه داشته است و چه بسا بستر مناسبی برای تبلور لغزش ها و گاهی جنایات بوده است. و این امری است بسیار طبیعی که برای گسترش دامنۀ مبارزه واقعی بروز چنین لغزشها و جنایاتی باید ریشه یابی شود و با آنها برخوردی آشتی ناپذیر داشت تا ریشه کن شوند. در کتاب “گذر از آتش” ، قهرمان پیوسته با این مسئلۀ دست و پنجه نرم می کند.
جالب است که قهرمان بیوگرافی همان در اوان زندگیش به نتایج نظری رادیکال با یادداشت های زندانش میرسد که چکیدۀ آن در “دیالکتیک فردیت” درج شده است. بنظر من این بخش از کتاب بسیار آموزنده است. قطعا” آن زمان اشخاص و گروهایی نیز بوده اند که برداشت های مشابهی داشته اند. مقوله های “مذهب”، “ایمان” ٌ، “دانش سیاسی”، “برابری” ، “قدرت”، “هدف” و “وسیله” و غیره جزئی از عوامل موثر شکلیابی نگرش انسانها می باشد که در نهایت بر چگونگی و سمت و سوی حرکت انسانها تاثیر میگذارند.
امروز مبارزه اجتماعی در ایران پس از 22 بهمن 1357 بصورت آتش زیر خاکستر در جریان است. اکنون رزمگاه به حیطۀ نگرش و برداشت واندیشۀ فردی منتقل یافته است. اکنون آحاد مردم ایران بخصوص جوانان کشور بیشتر با خویشتن خویش در جدالند و گویا به میزان گسترده ای دریافته اند که تا زمانیکه در شناختن خود و زدودن ناهمگونی خصایص و آرزوهای خود قدمی بر ندارند محال است که بتوانند منشاء تغییری به ابتکار خویش و در جهت تحقق آرزوهایشان باشند. و از این زاویه است که کتاب “گذر از آتش ” میتواند در روراست بودن آدمها نقشی داشته باشد و کمک نماید تا سوالات بیشماری در ذهنشان شکل بگیرد.
با تشکر / والود مرادی