فشرده ریشه های انقلاب ایران ، نوشتاری برای نسل پس از انقلاب

فشرده ریشه های انقلاب ایران ، نوشتاری برای نسل پس از انقلاب
‎بارها اينجا و آنجا برخی از متولدین پس از انقلاب و بینندگان بی بی سی ، شبکه من و تو و صدای امریکا و توابین رژیم گذشته از روى نا آگاهى كامنت هايى ميگذارند كه حتا مغاير سخنرانى اعلا حضرت محمد رضا شاه در آبان ماه ۱۳۵۷ است كه گفت” من صداى انقلاب شما را شنيدم “و توبه كرد. یعنی پذیرفت که قانون اساسی را که بدان قسم خورده بود زیر پا گذاشت، او پذیرفت که سالهاست فساد همه جانبه دامنگیر خود او و حکومتش است، او پذیرفت که آزادی بیان نیست وجوانان را بخاطر گفتن عقیده شان شکنجه و اعدام کرده است، ولی با همه این ها او گناه را بگردن همه آنهايى كه يار غارش بودند و هر كار كثيفى را بخاطر او و بدستور او انجام داده بودند انداخت و سپس آنها را براى فريب مردم به زندان افكند و فرار كرد . البته سگش را با خودش برد. ولى اينكه برخى آرزوى زمان شاه را دارند هم از همان برداشت غلطى است كه ٤٠ سالست بوسيله استمرار طلبان يا اصلاح طلبان گريبان گير مردم ايران شده است : انتخاب بين بد و بد تَر ،انتخاب ميان شيخ و شاه، انگار گزينه اى به نام گزينه خوب وجود ندارد.انگار ما آينده اى نداريم و همواره بايد به گذشته نگاه كنيم و راه رهايى از بدبختى ها را از گذشته بگزينيم . شاهنشاهى را برداشتيم ولى به ١٤٠٠ سال پيش برگشتيم ، اكنون برخى از ايرانى ها بر اين باورند رژيم جمهورى اسلامى را بردارند و رژيم كهنه ديكتاتورى ۲۵۰۰ ساله شاهى كه موجب اين تراژدى بوده است را جانشين كنند. برخی در حالیکه شعار مرگ بر دیکتاتور را فریاد میکشند همزمان شعار رضا شاه روحت شاد یعنی یک دیکتاتور بیرحم دیگر را سر می‌دهند. البته بماند که این شعار «رضا شاه روحت شاد» ساخته سپاه پاسداران است و برای نخستین بار در مشهد در پناه علم الهدی و سپس در قم توسط گروهی که بوسیله سپاه محافظت میشدند سر داده شد. سپاه به خاطر بیزاری مردم از آخوندها این گمان غلط را دامن میزد و میزندکه تنها یک نظامی مانند رضا شاه می‌تواند کشور را از این بحران برهاند. البته باید یاد اور شد که رضا شاه را اخوندها بر سر کار آوردند و او با اخوندها مدارا کرد ،در حالیکه رضاشاه همه میهن دوستان و آزادیخواهان را کشت یا زندانی کرد و یا فراری داد.او همان کاری را کرد که آخوندها آرزو داشتند.بزرگ‌ترین دسته عزاداری مربوط به رضا خان بود. او در روز عاشورا گل بر سرش میمالید و شمع در دست سینه زنان بهمراه قزاقها در خیابان‌ها عزا داری میکرد( خاطرات عبدالله مستوفی). مفاد اعلامیه رضا خان پس از کودتا چنین بود: «من حکم می‌کنم مواد مطروحه ذیل را مردم تهران نصب‌العین قرار داده و فرداً فرد تشریک مساعی نمایند و در صورت تخلف شدیداً عقوبت خواهند شد. تمامی اهالی شهر تهران باید ساکت و مطیع امر نظامی باشند. حکومت نظامی در شهر برقرار و از ساعت هشت بعدازظهر غیر از افراد نظامی و ماموران انتظامی شهر کسی نباید در معابر عبور نماید. کسانی که از طرف قوای نظامی و پلیس مظنون به مخل آسایش و انتظامات واقع شوند فوراً جلب و مجازات سخت خواهند شد. …
تا دستور ثانوی تمام مغازه‌های مشروب‌فروشی و تئاترها و قمارخانه‌ها و کلوپ‌ها تعطیل است و هر کسی مست دیده شود به محکمه نظامی جلب خواهد شد ». او پس از بستن مشروب فروشی ها رضا خان یک روسپی را هم در میدان شهر شلاق زد. پس از این اعلامیه آیات عظام پشت سرش ایستادند، از آن جمله آیت الله عبدا لکریم حایری موسس مدرسه فیضیه تا پایان سلطنت رضا شاه از او حمایت کرد.گفتنی است که این مرکز اشاعه خرافات موسوم به حوزه علمیه قم، درست پس از کودتای ۱۲۹۹و روی کار آمدن رضا خان تاسیس گردید.کارهای شبه مدرنیته رضاخان( مانند بازکردن دانشگاه، محدود کردن فعالیتهای مذهبی ، تدوین قوانین حقوقی و غیره )به دست مشروطه خواهان مانند محمد علی فروغی، تیمورتاش ،داور ، نصرت الدوله فیروز ، سردار اسعد و چندین نفر دیگر که همه از وزیران او بودند انجام شد که همه به گونه ای فجیع کشته شدند وتنها فروغی خانه نشین شد.اینان از گروهی از مشروطه خواهان بودند که آزادی و مدرنیته را فدای امنیت و شبه تجدد کردند که نه به امنیت رسیدند و نه به مدرنیته .
‎ براستى چرا ايرانى ها در انديشه رژيم جمهورى سكولار قانون مدار نيستند ؟و چرا هميشه دنبال يك ديكتاتور مى گردند ؟ چرا جوانان ما ،آینده شان را در گذشته می بینند؟
‎ در اين جا براى روشن شدن چرايى پديدار شدن حكومت ويرانگر واپس گرا ى اسلامى ،من فهرست وار نكاتى را براى جوانانى كه زمان شاه را نديده اند بازگو ميكنم :
‎١- بله اگر رژيم شاه را با رژيم جمهورى اسلامى مقايسه كنيد، رژيم شاه كه هيچ حتا عقب مانده ترين حكومت ها هم رو سفيد می شوند. ولى اگر بجاى منطق قياسى از منطق علت و معلولى كمك بگيريم آنگاه در مى يابيم كه راستى چه شد که سر از چاه فاضلاب چمكران در آورديم .
‎هم ميهن عزيز اكر همه چيز خوب بود مردم ديوانه نبودند كه در سرتاسر ايران به خيابان ها بريزند وجانشان را به خطر بيندازند و خواهان سرنگونى رژيم مستبد شاه گردند .برخی از سلطنت طلب ها میگویند تعداد زندانیان و کشته شده گان مبارزین کمتر از شمار دوران جمهوری اسلامی بوده است. یعنی می‌پذیرند که اوضاع سیاسی ایران « بد» بوده است ولی به بدی امروز نبوده است ، از دید سلطنت طلبها شمار زندانی ها و کشته شده ها مهم است نه دیکتاتوری. این شعار، همان نیرنگی است که اصلاح طلبان سالها مردم را به بهانه انتخاب میان بد و بد تر مردم ایران را فریبکارانه به پای صندوق رای میبردند.آنها میگویند مردم ایران شایسته حکومت خوب را ندارند و باید به رژیم« بد »بسنده کنند. ناگفته نماند که این «بد» است که همیشه تبدیل به «بد تر» می‌شود . یعنی رژیم جمهوری اسلامی بخوان «بد تر» از درون رژیم شاهنشاهی بخوان « بد» سر برآورد .
‎٢-ميگويند كارتل هاى نفتى از شاه بخاطر يكبار اعتراض به كمپاني هاى نفتى موجب سرنگونى او را فراهم كرده اند. اين دروغى بيش نيست.
نخست ، غرب هرگز خواهان براندارى رژيمى كه تا بن استخوان بدان وابسته است نميباشد .شاه ایران هر آنچه را که غرب میخواست انجام میداد.او ژاندارم منطقه خاورمیانه به نیابت امریکا بود.همچنانکه رژیم نژاد پرست آفریقای جنوبی برای آفریقا و برزیل برای امریکای جنوبی و اندونزی به رهبری دیکتاتور ژنرال سوهارتو‌ در خاور دور ژاندارمی مناطق یاد شده را بر عهده داشتند. به دستور امریکا شاه ,فریبکارانه به کردهای عراقی اسلحه داد تا رجزخوانیهای صدام بر علیه امریکا در منطقه را خاموش کند و او را سر جایش بنشاند . پس از قرار داد الجزیره ۱۹۷۵ شاه مرزها را بر کردها بست و آنها را در برابر ارتش صدام تنها گذاشت. کردها در پشت مرزهای بسته ایران کشتار شدند ، کردها این خیانت شاه را فراموش نکردند . بدستور امریکا چریکهای ظفار را که تهدیدی بر علیه شیوخ عرب و نتیجتا منافع امریکا بودند با دادن تلفات سنگین وارده بر لشگر خراسان سرکوب کرد.( همان کاری را که جمهوری اسلامی در روسیه انجام دا‌د) شاه به ملک حسن، ملک حسین و پادشاه افغانستان ، پادشاه مخلوع یونان، و نیز به مصر( یک میلیارد دلار،: اردشیر زاهدی ، آخرین روزهای شاه)به دستور غرب کمک مالی کرد. کمپانی ورشکسته کروپ را با پول ایران خرید و از ورشکستگی نجات داد در حالیکه استان‌های کردستان و بلوچستان مدرسه کافی نداشتند و همزمان حلبی ابادها بزرگ‌تر می شد و دبستان‌ها بخاطر نبود جا و آموزگار کافی دو شیفته شده بود . به دولت انگلیس بخاطر بحران مالی سال‌های ۷۰-۷۵ کمک مالی کرد تا نفت دریای شمال را استخراج کند.بنابراین غرب هیچ دلیلی نداشت متحد خود را سرنگون کند. علاوه بر آن هیچکس نمیتواند انقلاب را مانند کودتا ایجاد یا طرح ریزی کند . انقلاب محصول بحران‌های سالها تلمبار شده درون جامعه است.عامل خارجی می‌تواند به نفع خود همانند انقلاب ۵۷ جنبش مردم را دستکاری کند .
‎دوم،- شاه با پول نفت چه ميكرد؟ بخش بزرگ درامد نفت صرف خريد اسلحه ها ى پيچيده غرب ميشد، يعنى پولها از كيسه كمپانى هاى نفتى به جيب كمپانى هاى اسلحه سازى ميرفت، از اين جهت بدان petro-dollars (دولارهای نفتى) ميگفتند. بخش بزرگ پول نفت هرگز به ايران بر نميگشت . بخش دیگر پول صرف هزینه ارتش بزرگ که به بیش از ۴۰۰ هزار رسیده بود می گردید.
‎سوم- رجز خوانى هاى شاه بر عليه نفتى ها دستوري بود كه به او داده بودند وگرنه او شهامت آن را نداشت. اين رجز خوانىها بر طبق رهنمود ها يى بود كه يكى از كارشناسان وزارت أمور خارجه كندى بنام اقاى بولينگ(Bowling) بدست وزارت خارجه امريكا به او داده بود . انقلاب سفيد شاه بر مبناى همين پيشنهاد ١٤ ماده اى وزارت خارجه آمريكا بود . آقاى بولينگ آشكارا ميگويد كه اين پيشنهاد ها جنبه مردم فريبى دارد ولى شاه ميتواند با مهارت انها را به اجرا در آورد بدون اينكه نماى مردم فريبى آنها آشكار گردد. من چند تا از آنها را مى آورم:
‎الف -اصلاحات ارضى . این برنامه شکست خورد و موجب بیکاری روستاییان و مهاجرت بزرگ آنان به شهرها شد ه در حاشیه شهرها تلمبار شدند. ایران که در گذشته از نظر غلات خود کفا بود در سال ۱۳۴۷ برای نخستین بار در تاریخ ، دولت به خاطر افت کشاورزی در نتیجه شکست اصلاحات ارضی گندم وارد کرد. البته امریکا برنامه اصلاحات ارضی را به ترکیه، پاکستان و یکی از کشور های خاور دور ( مالزی یا اندونزی) پیشنهاد کرد ولی آنها از انجام آن سر باز زدند.البته برنامه رفرم ارضی از سر خیراندیشی نبود بلکه دو هدف داشت:
-آزاد شدن نیروی کار برای هجوم سرمایه های خارجی که
بعدا به سوی ایران سرازیر شد
-یک اقدام ضد انگیزه ای برای جلوگیری از شورش ها و انقلاب دهقانی همانند کوبا و چین
‎ب- دستگيرى تنى چند از دولتيان بجرم فساد، اگرچه هیچ مدرکی بر علیه آنان نباشد .
اين كار را أمينى به دستور شاه انجام داد ، و نيز شاه در سال ٥٧ همين كار را تكراركرد
‎پ- به شاه دستور دادند كه” ژست ضد كارتل هاى نفتى بگيرد و ظاهرا قرار دادى را با كارتل هاى نفت امضاء كند كه به ظاهر آنها را به زانو آورده باشد” تا شاید شاه، آبروی از دست رفته پس از ۲۸ مرداد را بدست بیاورد.(در سال ۱۳۵۲ شاه پنهانی به لندن رفت و قرار داد نفتی جدیدی را با کنسورسیوم نفتی به نفع کمپانی های نفتی برای مدت ۲۰ سال بست. قرارداد پیشین در سال ۱۳۵۸ پایان می یافت . نگاهی به روابط حکومت پهلوی و کنسرسیوم دوم نفتی نوشته ندا عظیمی زواره)
‎ج- تربيت نيرو هاى ويژه براى سركوب مبارزات داخلى بویژه شورشهای دهقانی .( نمونه های انقلاب چین و کوبا )
اعليحضرت شاه همه چهارده پيشنهاد را كم و بيش انجام داد.نگاه كنيد به:
J . W. Bowling US Department of State . “ the current situation in Iran pp 8-9”
‎٣- وجود ناموزونى اقتصادى كه منجر به اختلاف ژرف طبقاتی شد، يعنى عده اى فربه شدند ولى بسيارى در فقر ونادارى بسر مى بردند .سازمان بین المللی کار، ایران را یکی از کشورهایی اعلام کرد که بزرگ‌ترین شکاف طبقاتی را در میان مردم خودش دارد( international labor office” employment and income policies for Iran , unpublished report, Geneva, 1972,Appendix C,p,6). از سوی دیگر امپراطورهای مالی سرمایه داران که با دربار گره خورده بود زندگی های افسانه ای بهم زده بودند. فساد و رشوه خواریها حد اقل سر به یک میلیارد دلار می رسید. (The crisis in iran: armed forces journal international , January 1979 Pp.33-34 .وابسته به پنتاگون).
در سال ۱۳۵۳ تورم شدیدی بخاطر افزایش قیمت نفت دامن ایران را گرفت و ایران وارد بحران اقتصادی شد . شاه برای برون رفت از این بحران، دو راه در پیش داشت:
الف- دمکراتیزه کردن اقتصادی و سیاسی یعنی رعایت قانون اساسی ،دادن اختیارات به نمایندگان مردم وآزادی های سیاسی و مطبوعاتی مطابق قانون اساسی مشروطیت،بهمراه کارهای عمرانی و کمک های اقتصادی به مردم فرو دست همانند خانه سازی برای ایرانیان کم درآمد.
ب- راه دوم ،تشدید دیکتاتوری و سرکوب اقتصادی و سیاسی .
متاسفانه شاه راه دوم را در پیش گرفت. احزاب دست نشانده خود را منحل کرد و مانند کشورهای دیکتاتوری بلوک شرق و اسلامی سیستم تک حزبی را پیاده کرد و همه را مجبور کرد عضو آن شوند . شاه که پیش از آن باورداشت«هرکس بر علیه ما نیست پس با اوست » را کنار گذاشت و شعار « هرکه با ما نیست بر علیه ماست» را جایگزین کرد و بدین ترتیب دست به دستگیری های گسترده زد. تشدید شکنجه مخالفین و بستن راه خروج زندان از نتایج آن سیاست بود.از آن ببعد هیچ زندانی سیاسی حتا پس از پایان محکومیت از زندان نمیتوانست آزاد شود، همچنین دستگیری های گسترده و پاکسازی دادگاه ها ی نظامی برای محکوم کردن مخالفین از قاضیانی که کاملا از دستورات ساواک پیروی نمیکردند مثل سرتیپ بهرون ، همه بخشی از همان سیاست بود. در زندان اوین ، بندی بود معروف به بند ملی کشی. زندانیانی که محکومیتشان پس از سالها اسیری، ساک بدست چشم به راه آزادی بر رویهم تلمبار شده بودند که سرانجام با انقلاب آزاد شدند. اسیر کشی یعنی کشتن زندانیان سیاسی را که سالها در زندان ،محکومیتشان را میگذراندند در پشت تپه های اوین کشت.
‎٤ – شاه بخش بزرگی از ؜ بودجه را صرف خريد اسلحه هاى فوق مدرن و دستگاه شكنجه ساواك ميكرد . البته کمپانی های اسلحه سازی به خاطر خرید های بزرگش ملیون ها دلار به او پاداش میدادند که این رشوه خواری حتا در یک مورد در سنای امریکا به این رشوه دادن ها اعتراض شد. دلال این معاملات ژنرال فاسد ارتشبد طوفانیان معروف به اقای پنج در صد بود ،( ۵٪ مزد دلالی او بود) . شایان گفتن است که کمپانی های اسلحه سازی هر بهایی که پیشنهاد می‌کردند شاه می پذیرفت و چه بسا گرانبهاتراز دیگر کشورها به شاه می فروختند. نا گفته نماند که در همان زمان روستا ها ی ایران نه آب نه برق، نه گاز و نه جاده داشتند.
‎ مخارج خريد هاى نظامى به ٢٠ -۱۸ ميليارد دولار در سال ١٣٥٧ رسيد.
‎با اين پول او ميتوانست تمام ايران را جاده بكشد و براى مردم خانه و مترو بسازد ، دانشگاه ها را گسترش دهد كه این به نوبه خود كار هم براى مردم توليد ميشد .
‎٥- بله ازبركت بالا رفتن قيمت نفت ، ايران پيشرفت اقتصادى هم كرد و بخشى ازجامعه شهری بسمت تجدد پيش رفت ولى او فقر را هم بهمراه استبداد مدرنيزه كرد. براى اولين بار در تاريخ ايران, شهرك هاى حلبى اباد و زاعه نشين ها بوجود آمدند ، يعنى كارتون خوابى رواج پيدا كرد. همين حاشيه نشين های رانده شده از روستا ها پس از شکست برنامه اصلاحات ارضی شاه بودند كه لشكر ملیونی خمينى را در تظاهرات سال ٥٧ تشكيل دادندو بعد ها از كميته ها و سپاه پاسداران و سپاه بسيج سر درآوردند. در مقایسه با کشورهای همسایه، نسبت تخت های بیمارستانی به جمعیت بسیار پایین ، و مرگ و میر کودکان بالا بود.۶۸ در صد بزرگسالان بی سواد بودند . شمار بی سوادان از ۱۳ به ۱۵ میلیون رسید. بعلت فقر خانواده ها ,کمتر از ۴۰ در صد کودکان دوره دبستان را بپایان می رساندند. ایران همچنان کمترین در صد افراد دارای تحصیلات عالی در منطقه بود( کتاب « شاخص های اجتماعی ایران »:ص ۲۵۰-۲۹۳:احمد اشرف). از سال ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۵ در صد خانواده هایی که در یک اطاق با هم زندگی می‌کردند از ۳۶ به ۴۳ رسید.در آستانه انقلاب ۴۲ در صد خانواده های تهرانی مسکن مناسب نداشتند. برای ۴ میلیون جمعیت تهران با وجود درآمد سرشار نفت ،سیستم فاضلاب ،مترو و حمل و نقل عمومی درستی وجود نداشت.(ایران بین دو انقلاب: آبراهیمیان)
‎٦- شاه نميدانست يا نمى توانست بفهمد زيرا كه ديپلم دبيرستانش را نتوانست بگيرد( نگاه كنيد به كتاب نگاهى به شاه: عباس ميلانى) ولى او همه كاره بود و در همه كارها دخالت ميكرد يعنى وزير همه بخشهاى حكومتى بود و به هیچ کار شناسی گوش نمیداد( نگاه کنید به مصاحبه شاه با اوریانا فالاچی که با افتخار می‌گوید او با هیچکس در امور مملکت مشورت نمیکند، و نیز مصاحبه عالیخانی در یوتیوپ و مصاحبه عبدالمجید مجیدی وزیر سازمان برنامه در ده ساله پایان دوره شاه با حبیب لاجوردی در تاریخ شفاهی هاروارد)، در این مصاحبه اقای مجیدی حضورا به هویدا و شاه هشدار می‌دهد که اگر این پول نفت از روی عدالت مصرف نشود در آینده به انفجار اجتماعی منجر می‌شود،ولی شاه با خشم نشست را ترک کرد .همين عدم پذیرش انتقادها و نبودتوانایی اندیشیه درست او،و دیکتاتوری بسیار خشن او، باعث شد كه درامد نفت را بجاى اينكه صرف كارهاى عمراني بكند صرف خريد اسلحه كه هيچ لزومى نداشت و يا صرف ساختن قصر هاى داخل و خارج ايران و يا جشنها ى مسخره تاجگذارى و ٢٥٠٠ساله ميكرد در حاليكه همزمان در بلوچستان و بخشهايى از آستان فارس قحطى بود . اين ولخرجى هاى بى برنامه باعث تورم وحشتناك و بدنبالش ركوداقتصادى گرديد .
  • ‎٧- شاه ميخواست كشور را بروش ٢٥٠٠ سال پيش اداره كند او نميخواست يا نميتوانست بفهمد پيشرفت اقتصادى بدون پيشرفت سياسى به بن بست ميرسد، در تاريخ معاصر ديده نشده يك رژيم ديكتاتورى قرون وسطايى كه مردم را رعيت خودش ميداند نه شهروند،پايدار بماند . او ميخواست با مديريت سلطانى بهمراه شكنجه گران ساواك و اسلام عزيز ، ايران را به دروازه تمدن برساند . تمام زندانهای سیاسی جمهوری اسلامی در زمان رژیم پهلوی درست شده است. آخرین آنها،زندان گوهردشت را اندکی پیش از فرارش پایه ریزی کرد که جمهوری اسلامی از آن بهره برد. زندانهای مدرن و مخوف سیاسی و مدرنیزه کردن و روش‌های نوین انواع شکنجه ها از دستاوردهای رژیم پهلوی بود( مصاحبه ایرج قهرمانلو با تلویزیون برابری و نیز نگاه کنید به کتاب « گذر از آتش» ) . همین ديكتاتورى قرون وسطايى یا «ارتجاع مدرن» شاه باعث شد قشر متوسط كه از اين فشار و اختناق سالها تلمبار شده سياسى به تنگ آمده بود وقتى كمى فشار سياسى به دستور کارتر رییس جمهور امریکا برداشته شد ،سر به شورش بزند و به مبارزه ضد ديكتاتورى به پيوندد . هنگامى كه ركوداقتصادی بدنبال تورم در اثر ناداني مديريت او در سال۱۳۵۶-۱۳۵۷ پديدار شد مبارزه طبقاطى هم اضافه شد . خمينى هم اين را درك كرد و شعار چپ ها (كار ،نان، مسكّن، آزادى)را دزديد و گفت ما حكومت مستضعفين را مستقر مى كنيم، و به همه آب ، برق،نآن و مسكن مجانی ميدهيم و بدین گونه در نبود یک نیروی مترقی که همه بوسیله شاه نابود شده بودند،خمینی جلو دار جنبش ميليونى مردم به تنگ آمده از حكومت خودکامه آريا مهرى شد . يعنى كارگران و زاغه نشين ها يا همه تهيدستان هم به جنبش ضد ديكتاتورى پيوستند.
‎ هم ميهن سلطنت طلب، نمونه كره جنوبي را نگاه كن ، تا وقتى حكومت سرهنگ ها با ديكتاتورى اداره كشور را بدست داشتند، جامعه ايستاده بود، هيچ رشد ى نداشت . هنگامى كه سرهنگ ها كنار رفتند و دموكراسى يعنى شركت مردم دراداره أمور زندگيشان مستقر شد و مردم دارای حقوق شهروندی شدند ،آنوقت جامعه پيشرفت كرد.در حاليكه در كره شمالى بخاطر ديكتاتورى گفته مى شود هم اكنون قحطى وجود دارد . چین با باز کردن فضای سیاسی آهسته آهسته بسوی دموکراسی گام بر میدارد و همین باعث صنعتی شدن و شکوفایی اقتصادی شد.
‎دموكراسى ، يعنى مسؤلين بايد پاسخگو باشند ورأى مردم ارزش داشته باشد، ملت ميتواند با رايش حكومت ومجلًس را عِوَض كند ولى در حكومت هاى ديكتاتورى مردم داراي اين حق نيستند و تنها با شورش مىتوانند حكومت را عِوَض كنند كه چه بسا ميتواند با تلفات بزرگ انسانى و مالى همراه باشد و يا مانندانقلاب ايران به كجراهه برود.هرگز جامعه ای با مدیریت کهنه سلطانی به مدرنیته نمیرسد بلکه از درون میپوسد و به فساد کشیده می‌شود ،زیرا دیکتاتوری خود زاینده فساد و خرافات است .
۸- می گویند پهلوی ها جاده و دانشگاه ساختند و لباس های ایرانی ها را مدرن کردند و روسری را بزور از سر پیرزن ۶۰ ساله برداشتند( نمونه رضا شاه). اگر ساختن جاده و دانشگاه نمونه پیشرفت است، جمهوری اسلامی بیش از دو رژیم پهلوی جاده و دانشگاه ساخت. جمهوری اسلامی حتا آب و برق و گاز به دور ترین روستاهای ایران رسانیدو برای اولین بار مترو در تهران و شهرستانها درست کرد.اگر اینها نمونه پیشرفت است جمهوری اسلامی از دو رژیم پهلوی پیشرفته ترست،
۹- دیکتاتوری به هر شکلش در عصر مدرنیته به شکست کشیده می‌شود . دیکتاتوری سرمایه داری آلمان هیتلری و ایتالیای موسولینی که پایه گذار صنعت این دو کشور بودند ، نه بلکه هردو کشور را تا سر حد نابودی پیش بردند ، بلکه جهان را به آتش کشیدند و ملیون ها نفر جانشان را از دست دادند. مردم آلمان و ایتالیا با بیزاری از دیکتاتوری هیتلر و موسولینی با برقراری دمکراسی، راه پیشرفت و ترقی اجتماعی را در پیش گرفتند.همچنین اردوگاه سوسیالیسم که حکومت دیکتاتوری زحمتکشان را بر پا کرده بود به خاطر گسترش فساد و توقف پیشرفت جامعه که زاییده دیکتاتوری است، سر انجام از درون پوسید و متلاشی شد.
هم میهن ، اگر دیکتاتوری بهترین راه پیشرفت جامعه است چرا غرب این راه را نرفت؟ چرا غرب نسخه دموکراسی را برای خود روا میدارد ولی دیکتاتوری را برای کشورهای جهان سوم تجویز می‌کند ؟ًایا این بدان سبب نیست که غرب تنها از طریق دیکتاتور هاست که می‌تواند از پیشرفت و خود کفایی کشورهای جهان سوم جلوگیری کند و آنها را همچنان مصرف کننده باقی گذارد؟
۱۰- خرافات يعنى مذهب هميشه در سيستم هاى خفقان ديكتاتورى كه پيشرفت فكرى را ( بخوان روشنفكران) دشمن خود ميدانند رشد ميكند ، دموكراسى پاد زهر رشدخرافات يعنى مذهب است.در دمکراسی مردم در احزاب و گروها گرد می آیند و با یکدیگر گفتگو می‌کنند. در رژیم‌های دیکتاتوری درب هر گفتگویی بسته است و بدنبال آن مردم از رشد سیاسی باز میمانند .برای نمونه: پس از برافتادن حکومت دیکتاتوری زحمتکشان شوروی پس از ۷۰ سال اموزشهای ضد خرافات، درست در فردای آزادی ،مردم به تنها کلیسای سن پترزبرگ هجوم بردند و از خدا آمرزش خواستند. مهاجران کمونیست های سابق روسی به هر کشوری که رفتند کلیسای ارتودوکس خودشان را درست کردند.
شاه اسلام پناه در تمام طول حياتش بدنبال ريشه كن كردن روشنفكران و آزادى خواهان ميهن دوست ايران بود. دستگاه جهنمي ساواك از دستاوردهاى پليد دوران پهلوى است. ساواک پيام آوران روشنايى را در سياهچال هاى ظلمت به زنجير بسته بود در حاليكه اخوندهاى تاريك انديش به تبليغ خرافات آزادانه در ميان مردم مشغول بودند .او سگهاى هار را آزاد گذاشته بود و آزادی خواهان را بزنجير بسته بود . تعداد آخوند ها از ٨٨٠ نَفَر در سال ١٣٢٠ در سایه سیاست آخوند پروری یا خرافات سازی شاه، به یکصدو سی هزار نفر درسال ١٣٥٧ رسيد . يك سپاه عظيم كه بوسيله شصت هزارمسجد و دست كم پنجاه هزار هيئت هاي زينبيه قاسميه،فاطمیه، حسینيه،اصغريه،،،،،،، و صد ها مدرسه دينى مانند فيضيه قم در سرتاسر ايران سازماند هى شده بود.( نود هزار نفر آخوند ثبت شده رسمی و چهل تا پنجاه هزار نفر پراکنده در روستاها ،نگاه کنید به کتاب « صدایی که شنیده نشد ، پژوهش رادیو تلویزیون در زمان شاه) در حاليكه در دوران پهلوى يك سازمان ، گروه، محفل سكولار مستقل اجازه فعاليت نداشت. شاه در همان آغاز سلطنتش در سال ۱۳۲۰ فرصت را از دست نداد و زين العابدين رهنما نويسنده كتاب پيغمبر و حسين را به عراق فرستاد تا ايت الله قمى را به ايران برگرداند. قمى بخاطر نشان دادن ناخشنود ی خویش با تغییر کلاه و لباس ایرانیان پس از کشتار مسجد گوهر شاد بدستور رضا شاه، او به میل خود در نجف سکنا گزیده بود . او بشرطى به ایران بازگشت كه شاه دروس شرعيات و تعليمات دينى و نيز آموزش عربى را در برنامه آموزشى دبستان و دبيرستان بگنجاند . در حاليكه خواندن کتابهای غیرمجاز و حتا مجاز مانند ماهی سیاه کوچولو پيش از سال ١٣٥٠ حد اقل ٣ ماه و پس از سال ٥٠ ١٣ محكوميت ٣ سال زندان و پس از ١٣٥٣سا لها زندانى داشت. ولى مجله ” مكتب اسلام ” به سرپرستى آخوند ناصر مكارم شيرازي (آيت الله كنونى)شصت هزار در ماه تيراژ داشت كه ميتوانست تا دویست هزار هم برسد. ( نگاه كنيد به كتاب صدايى كه شنيده نشد، از گروه پژوهشى تلويزيون ايران سالهاى ١٣٥٠) پول انتشارمجله راهم اداره اوقاف ميداد. این مجله از طرف دربار به عنوان مجله سال شناخته شد و ایت الله ناصر مکار م شیرازی کنونی در سال ۱۳۳۹ از دست پادشاه اسلام پناه جایزه بهترین مجله سال را دریافت کرد.البته آيات عظام هم سالانه ميليون ها تومان برای گسترش خرافات از نخست وزيرى پول دريافت مى كردند ( اعتراف هويدا به سفیر انگليس ،the pride & the fall : anthony person). ساختن مسجد دانشگاه تهران يا لانه خرافات با مناره هاى بلندش از كارهاى ديگر شاه براى ترويج اسلام و شيعه گرى بود . فراموش نكنيم كه بزرگترين مركز ترويج اسلام ” حسينيه ارشاد”بسبك مدرن در سال ۱۳۴۶ زير چشم ايشان با کمک مالی ساواک گشايش يافت.( گفتگو با سید حسین نصر در youtube ). ایت الله مطهرى ، دکتر سید حسین نصر از روشنفکران درباری،جزء هیبت مدیره حسینیه ارشاد وسپس على شريعتي سالها آزادانه بلند گوى خرافات اسلام شده بودندو جوانان بيشمارى را به گمراهه مذهب كشاندند . در آن سالها همه جا انجمن ها و گرد همايى هاى مذهبى براي اشاعه اسلام عزيز داغ بود ولى در همان زمان هيچ حزب و سنديكاي مستقلى از جمله نويسندگان اجازه فعاليت نداشت . فقط يك حزب بود ،آنهم حزب الله يا حزب شاهنشاهى رستاخيز كه گردانندگانش همه ساواكى بودند . اين حزب منفور كه ادامه بازوى ساواك بود ،در تارو پود زندگى مردم دخالت ميكرد . بویژه همه مسولین دولتی مجبور بودند عضو حزب و خبر چین ساواک باشند و گرنه تنبیه میشدند.
‎موساد و سازمان سیا در سال ١٣٥٧گزارش دادند” تنها سازمانى كه وجود دارد سازمان آخوندها برهبرى خمينى است، سازمان هاي چپ و مليون هيچ نقشی در تظاهرات ميليونى ندارند”.( ایران بین دو انقلاب : آبراهیمیان)گزارش درست ميگفت ، آنها يا در زندان به زنجير بودند، يا كشته شده بودند و يا فرارى.ولی سلطنت طلبها برای فرار از این ننگ که یک آخوند بیسواد از هزاران کیلومتر فاصله، خدایگان،اعلاحضرت بزرگ ارتشتاران شاهنشاه آریا مهر را با اردنگی از کشور بیرون انداخت ،میگویند شاه را چپ ها و روشنفکران ساقط کردند، در حالیکه سازمان های چپ و تشکلات روشنفکری که در زمان شاه از هم گسیخته و حتا نابود شده بودند پس از برداشتن حکومت استبداد و در زمان کوتاه بهار آزادی توسط تنی چند از جان بدر بردگان زندانهای شاه ،تجدید سازمان شدند . این زندانیان بوسیله نخست وزیر بختیار یک ماه پیش از انقلاب پس از فرار شاه از زندان آزاد شده بودند.
۱۳- رژيم شاه با زير پا گذاشتن قانون اساسى كه شاه بايد سلطنت كند نه حكومت، دست به يك خيانت تاريخى زِد. او با همكارى و نوكرى سازمان سيا و mi6 انگليس و آيات عظام كاشانى و بهبهاني به نفع كمپانى هاى نفتى در مقابل منافع مردم ايران دست به كودتا زِد و حكومت ملي مصدق را سرنگون كرد . او بزركترين ضربه را به جنبش نو پاى مستقل سكولاريسم – دموكراسى جوان زِد . بدین گونه نطفه انقلاب ۵۷ و برآمدن خمینی پس از شکست دموکراسی در ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲بسته شد. از آن ببعد او به شاه خاين و «ممد نفتی» معروف شد و بدين ترتيب مشروعيتش را از دست داد ، البته آيات عظام به او لقب پادشاه اسلام پناه را دادند،آيت الله بروجردى مرجع تقليد شيعه ها و نیز گروه فناتیک فداییان اسلام ( قاتل کسروی )به شاه تبريك گفتند ، و خمينى هم خوشنود شد ، زيرا او همواره ميگفت اسلام از مليون سيلى خورده است .اشاره او به بى آبرو شدن ایت الله كاشانى و نيزرشد جنبش سكولاريسم و مدرنيته برهبرى مصدق بود.رژیم شاه پس از کودتا ، خودکامگی خودش را تثبیت کرد و رسما ریاست قوه مقننه و مجریه رادر دست گرفت، از آن پس نخست وزیران و وزرا غلامان زیر دست او شدند( یاد داشته‌ای علم، ص ۷۱،۸۲،۹۱). دو نسل، اين خيانت و توهين شاه و سازمان جاسوسى امريكا به مردم ايران را فراموش نكردند . دخالت غرب در سپهر سیاسی ایران بازتاب اندیشه های نا هنجاری را در روان بسیاری از ایرانی ها بر جای گذاشت .برخلاف اندیشمندان مشروطه خواه طرفدار تمدن غرب ،برخی از روشنفکران با رد سیاست غارتگری غرب و دیکتاتوری برآمده از کودتا، شور بختانه تمام دستاوردهای تمدن غرب را نیز مردود شماردند و این زمینه ای شد برای رشد اندیشه های نادرستی که جلال آل احمد و سپس علی شریعتی و فردید آن را تیوریزه کردند .از آن پس داستان بازگشت به خویش توسط شریعتی مطرح شد و آل احمد شیخ فضل الله نوری دشمن مشروطه خواهان را تطهیر کرد .این برگشت و واپس رفتن اندیشه، ناشی از زخم عمیق دخالت امریکا و تحمیل رژیم دیکتاتوری محمد رضا شاه ،قشر متوسط را بسوی مذهب کشاند و آن ها را دعوت به بازگشت به خویش کرد.
۱۴- سلطنت طلبها میگویند امریکا به شاه دستور داد که ایران را ترک کند ، و سپس امریکا (کارتر) رژیم شاه را بر داشت.اولا شاه مگر نوکر امریکا بود که با یک تلفن از ایران فرار کند؟
دوما،هر کودکی میداند که میلیون ها مردمی که در خیابان‌ها فریاد مرگ بر شاه سر میدادند هیچکدام امریکایی نبودند و آنها از امریکا دستور نمیگرفتند.انقلاب آغاز شده بود و غرب بخاطر پیشگیری از در غلطیدن جنبش در دامن نیروهای چپ، میکروفون ها و بلندگوها را به آخوند ها سپرد.
۱۵-شاه اگركمى سواد و درايت ميداشت وكمى از نخوت و خود بزرگ بينى اش ميكاست و بختيار را در سال ۵۳، و یا حتی در مرداد ۱۳۵۶ بجاى آموزگار مى اورد اكنون ما اين بدبختى ها را نداشتيم . هنوز آن نامه كذايى را در اطلاعات بر عليه خمينى ننوشته بود و نامى هم از خمينى نبود ،ولى قدرت وخود بزرگ بينى او بهمراه توهمات مذهبيش ،آن ته مانده توانايى انديشيدن را از او گرفته بود و دچار پريشان روانى شده بود . بى سبب نبود كه كندى در باره اش گفته بود:
‎‏A corrupt petty tyrant( يك خودكامه(ستمگر) فاسد حقير). در آبان ١٣۵۶، نیروهای امنیتی و چماق‌داران حکومت به میتینگ جبهه ملی در کاروان‌سرا سنگی هجوم بردند که در این یورش، داریوش فروهر و شاپور بختیار هم مجروح شدند.
افزایش فعالیت‌های جبهه ملی باعث واکنش خشن ساواک شد تا آنجا که در فروردین ۵۷ بمبی در خانه فروهر و بمبی روبه‌روی خانه سنجابی منفجر کردند.
شاه در اوایل سال ۵۷ به امریکارفت و پس از اطمینان یافتن از پشتیبانی کارتر به ایران بازگشت و سرکوب را تشدید کرد و آن نامه توهین امیز به خمینی را نوشت و او را هندی زاده نامید.
پس از انتشار آن نامه توسط شاه،گروهی اندک از چند طلبه روستایی به گمان اینکه آزادی سیاسی داده شده درست است در قم تظاهرات کردند ، ولی شاه تظاهرات را به خون کشید و تعدادی را هم دستگیر کرد. از آن پس مراسم چهلم کشته شدگان در شهر های مختلف یکی پس از دیگری برگزار می‌شد و هر بار رژیم شاه این مراسم را به خون میکشید. تظاهرات از مسجد شروع می‌شد و به خیابان کشیده می‌شد . بدین ترتیب به خاطر کارکرد شاه، مبارزه استبدادی از دانشگاه به مسجد منتقل شد و بدنبال آن رهبری جنبش ضد استبدادی به دست آخوندها افتاد .پس از کشتار هفده شهریور سال ۵۷ برخی از رهبران دینی مانند شریعتمداری و گلپایگانی که تا آنوقت خواهان برقراری حکومت مشروطه بودند به سوی خمینی رانده شدند و بدین گونه شاه همه مخالفین را در برابر خودش متحد کرد.
۱۶-به غلط گفته می‌شود که شاه رحم دل بود و دستور کشتار را نداد. این یک دروغ بزرگی است
نخست اینکه او در جریان جزییات شکنجه ساواک بود و ارتشبد نصیری رییس دستگاه شکنجه ساواک ، هفته ای دوبار جزییات کار ساواک را حضورا به شاه گزارش میداد و از او دستور میگرفت. ناخن کشیدن ها، آویزان گردن ها و کابل زدن به بدن آزادیخواهان تا پای مرگ ( رجوع کنید به کتاب گذر از آتش نوشته ایرج قهرمانلو و نیز مصاحبه من در یوتیوب: نگاهی به زندگی و مبارزه ایرج قهرمانلو زندانی سیاسی رژیم شاه ) و خوابانیدن میهن دوستان بر روی منقل آتش (برای نمونه زنده یاد فاطمه امینی که بر اثر سوختگی های وارده بر پشتش زیر شکنجه شاه کشته شد و علی اصغر بدیع زادگان که در اثر سوختگی فلج شد و بدن سوخته اش را شاه رحم دل تیرباران کرد) رژیم پهلویمیان ۴۷- ۷۸ نفر را در زیر شکنجه کشت( نگاه کنید به کتاب turture confession نوشته یرواند آبراهیمیان) .آیا این وحشیگریها از روی رحم دلی شاه بود؟
در سال ۱۳۵۶ وقتی بازرسان سازمان حقوق بشر به زندانهای سیاسی آمدند اعلام کردند: ما ۱۴ سال است که تلاش میکردیم از زندان‌ها بازدید کنیم ولی هرگز اجازه داده نشد . سر انجام امسال توانستیم بدینجا بیاییم. ما در بررسی هایی که کرده ایم مطمئن شده ایم که شاه در جریان همه کارهای ساواک است و ساواک از او دستور می گیرد ، بدینجهت ما گزارش خود را به شخص شاه میدهیم . من خود شاهد این نطق بازرس بودم و نیز یکی از مصاحبه شوندگان بوسیله نمایندگان حقوق بشر بودم.
شاه بکرات دستور تیر اندازی میداد ، اما سربازان رفته رفته از شلیک بسوی مردم سرباز می زدند و حتا هفته ای هزار نفر از پادگانها فرار می‌کردند، ( خاطرات ارتشبد قره باغی ریاست ستاد ارتش)از اینجهت تیر اندازی بوسیله افسران از بالای سر سربازان به تظاهر کنندگان انجام می‌شد .
در سال ۵۷ شاه بهنگام ملاقات با فرمانده لشگر خراسان به ایشان گفت هرکس به خیابان آمد فوری به او شلیک کنید. فرمانده لشگر خراسان پاسخ داد: اعلا حضرت، ارتش برای دفاع از میهن آموزش دیده است نه برای خاموش کردن آشوب ها. سربازان بعلت نداشتن آموزش دچار اشتباه می‌شوند و بیگناهان را میکشند، این وظیفه شهربانی است که برای خوابانیدن شورشهای شهری آموزش دیده است . شاه با اخم دیدار را پایان داد ولی پیش از بیرون رفتن از دفتر فرماندهی،برگشت و دو باره جمله اش را تکرار کرد.( نقل از یک شاهد زنده که در آنجا حضور داشت)
طبق آمار بنیاد شهید شمار کشته شدگان به دوازده تا چهارده هزار میپرسید که زیر پوشش بنیاد شهید بودند.( ایران بین دو انقلاب، آبراهیمیان، و نیز گفته کروبی سرپرست بنیاد شهید به من در یک دیدار در‌ دفتر بنیاد). در اسناد رندان کمیته مشترک ضد خرابکاری معروف به « کمیته» از سال ۵۰-۵۷ تعداد ۱۲۰۰۰ نفر دستگیر شده اند . همه زندانهای جمهوری اسلامی در زمان شاه درست شده است .
۱۷-در كشور هاى متمدن هنگامى که يك كمپانيى ورشكست ميشود و يا از جانب دولتي كه در اثر اشتباهات سياسيت هايش زيان هايى متوجه مملكت ميشود، رئيس كمپانى يا رهبر مملكت گناه را به گردن ديگران نمي اندازد زيرا كه خود او مسئول است و از مردم پوزش ميخواهد و حتا استعفا ميدهد . اكر ما به اينجا رسيده ايم بخاطر اشتباهات بزرگ اگر نكوييم خيانت شاه و پايمال كردن قانون اساسى بوده است. زيرا او ناخداى كشتى و سکان در دست او بود. شاه پایه های حکومتش را به جای تکیه بر مردم ، بر ارتش، ساواک و قدرتهای بیگانه گذاشته بود. در سال ۵۷ پس از تظاهرات ملیونی، هر سه این نیروها نا کارآمد شدند و شاه همانند پدرش از کشور فرار کرد.باز تکرار میکنم شاه اگر كمى درايت داشت زمانى كه نامى از خمينى نبود بجاى آموزگار اداره کشور را به میهن دوستان میداد، ميهن ما در چاه فاضلاب چمكران نيفتاده بود. بى ترديد در آينده رژيم شاه سرنگون ميشد از همين رو غرب شتابانه مداخله كرد و انقلاب را زودرس كرد تا حكومت بدست ميهن دوستان نيفتد .اكنون شاهى ها بايد از مردم ايران نه تنها بخاطر كشتن و زندانى كردن فرزندان آنها بلكه بخاطر اين كه شاه ،كشور را به آخوند ها سپرد نه به سكولار ها پوزش بخواهند نه اينكه طلبكار باشند
دیکتاتوری همزاد خرافات است. حاملان اندیشه خرافات، نیاز به سرکوب نیروهای روشنگر و اندیشه های خواستار دگرگونی نو در جامعه دارند، از اینجهت خرافات برای گسترش اندیشه های پوسیده نیازبه وجود یک دیکتاتور دارد. اما دیکتاتور هم به حاملان خرافات نیاز دارد. دیکتاتور، روشنفکران را سرکوب می‌کند و زمین خالی را به حاملان خرافات بخوان آخوندها میسپارد تا آنها جولان کنند و در نبود اندیشه نو مردم سرگردان را به سوی خود یا به سراب ناکجا آباد بکشانند. ، تشدید دیکتاتوری با افزایش گسترش خرافات پیوند مستقیم دارد. با باز شدن فضای سیاسی ایران در اواخر سال ۵۵ ،نیروهای پیشرو آزاد و فعال شدند و جنبش آزادیخواهی و ملی گرایی با اندیشه های سوسیالیستی آغاز به فراگیر شدن کرد که این موضوع موجب نگرانی آخوندها و غرب گردید. حاملا ن خرافات دریافتند که چماق دیکتاتوری شاه دیگر کاربرد ندارد وپایه های حکومت او سست شده است و این سستی دیکتاتوری, پایان زندگی آنها خواهد بود و بدین جهت از فرصت استفاده کرده وارد میدان شدند. در بهمن سال ۵۷ حاملان خرافات ، قدرت را از شریک نا توان خود یعنی شاه گرفتند و بدین گونه دستگاه دیکتاتوری و کارخانه خرافات در هم ادغام شدند.
‎دکتر ايرج قهرمانلو